جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت: خداوند جوی و می و انگین همان چشمۀ شیر و ماء معین. فردوسی. ، کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است: چو برزد سر از چشمۀ شیر شید جهان گشت چون روی رومی سپید. فردوسی. ، کنایه است از پستان معشوق. (مجموعۀ مترادفات ص 77)
جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت: خداوند جوی و می و انگین همان چشمۀ شیر و ماء معین. فردوسی. ، کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است: چو برزد سر از چشمۀ شیر شید جهان گشت چون روی رومی سپید. فردوسی. ، کنایه است از پستان معشوق. (مجموعۀ مترادفات ص 77)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چشمه ای است واقع در فین، و ’فین’اسم دو قریه است از قرای کاشان که در دامنۀ کوهی در یک فرسخی شهر که بکوه دندانه هفت کتل مشهور میباشد واقع شده است. و این دو قریه را فین علیا و فین سفلی مینامند. بعضی این چشمه را قنات پنداشته اند و اگر چه چند پشته در آنجا کنده شده ولی ظاهراً چشمه است نه قنات. بهر حال فین از جاهای باصفا و بانزهت کاشان ودر همه جا معروف است. آب این چشمه تقریباً ده سنگ مساحی است و در جلو آن سلاطین صفویه عمارتهای عالی بناکرده و باغ های بسیار ممتاز طرح نموده اند و نیز بحکم فتحعلیشاه در کنار باغی در فین عمارتی سلطنتی ساخته اند که محل نظر است و از مالیات کاشان برای خرج مرمت این عمارت مبلغی منظور داشته اند. بعضی گویند گشتاسپ اول کسی است که در این محل بنای آبادی و عمارت گذاشته است ولی سندی در این باب بدست نیست. بهرحال علاوه بر دو قریۀ فین یعنی فین علیا و فین سفلی آب چشمه فین به لتحر و حسن آباد و ناجی آباد و درب فین نیز که از مزارع حومه شهر می باشند می رود و هریک سهمی مخصوص دارند و قسمتی هم به شهر می آید و در حقیقت ده هزار تن از املاکی که از این آب مشروب میشود گذران میکنند. چشمۀ فین مشهور به چشمه سلیمان است و شرح فین در محل خود مفصلاً بیاید’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 243)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چشمه ای است واقع در فین، و ’فین’اسم دو قریه است از قرای کاشان که در دامنۀ کوهی در یک فرسخی شهر که بکوه دندانه هفت کتل مشهور میباشد واقع شده است. و این دو قریه را فین علیا و فین سفلی مینامند. بعضی این چشمه را قنات پنداشته اند و اگر چه چند پشته در آنجا کنده شده ولی ظاهراً چشمه است نه قنات. بهر حال فین از جاهای باصفا و بانزهت کاشان ودر همه جا معروف است. آب این چشمه تقریباً ده سنگ مساحی است و در جلو آن سلاطین صفویه عمارتهای عالی بناکرده و باغ های بسیار ممتاز طرح نموده اند و نیز بحکم فتحعلیشاه در کنار باغی در فین عمارتی سلطنتی ساخته اند که محل نظر است و از مالیات کاشان برای خرج مرمت این عمارت مبلغی منظور داشته اند. بعضی گویند گشتاسپ اول کسی است که در این محل بنای آبادی و عمارت گذاشته است ولی سندی در این باب بدست نیست. بهرحال علاوه بر دو قریۀ فین یعنی فین علیا و فین سفلی آب چشمه فین به لتحر و حسن آباد و ناجی آباد و درب فین نیز که از مزارع حومه شهر می باشند می رود و هریک سهمی مخصوص دارند و قسمتی هم به شهر می آید و در حقیقت ده هزار تن از املاکی که از این آب مشروب میشود گذران میکنند. چشمۀ فین مشهور به چشمه سلیمان است و شرح فین در محل خود مفصلاً بیاید’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 243)
جائی که استعداد جاری ساختن چشمۀ آب را دارد. زمین یا کوهی که بتوان از آنجا آب بیرون آورد. چشمه زای: هوا از لطافت در او مشک ریز زمین از نداوت در او چشمه خیز. نظامی. رجوع به چشمه شود
جائی که استعداد جاری ساختن چشمۀ آب را دارد. زمین یا کوهی که بتوان از آنجا آب بیرون آورد. چشمه زای: هوا از لطافت در او مشک ریز زمین از نداوت در او چشمه خیز. نظامی. رجوع به چشمه شود
کنایه از حلقۀ میم است. (آنندراج). سوراخ سر میم مکتوب: صنمی با زنخی تازه تر از برگ سمن صنمی با دهنی تنگ تر از چشمۀ میم. فرخی. محبت تو جگرتشنگان بادیه را کند زلال خضر در گلو ز چشمۀ میم. سنائی (از آنندراج). ماه دو هفته ندارد چو یکی چشمۀ میم دهن تنگ و در او چشمۀ خضر و الیاس. سوزنی. کنون ز هست-ی من جز دو حرف بیش نماند دلی چو چشمۀ میم وتنی چو حلقۀ نون. ؟ ، کنایه از سوراخ کوچک. (از یادداشت مؤلف)
کنایه از حلقۀ میم است. (آنندراج). سوراخ سر میم مکتوب: صنمی با زنخی تازه تر از برگ سمن صنمی با دهنی تنگ تر از چشمۀ میم. فرخی. محبت تو جگرتشنگان بادیه را کند زلال خضر در گلو ز چشمۀ میم. سنائی (از آنندراج). ماه دو هفته ندارد چو یکی چشمۀ میم دهن تنگ و در او چشمۀ خضر و الیاس. سوزنی. کنون ز هست-ی من جز دو حرف بیش نماند دلی چو چشمۀ میم وتنی چو حلقۀ نون. ؟ ، کنایه از سوراخ کوچک. (از یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان که در 44 هزارگزی جنوب باختری بهبهان و 6 هزارگزی باختر راه شوسۀ آغاجاری به بهبهان واقع است. دشت و گرمسیر است و 211 تن سکنه دارد. آبش از چشمه شیخ، محصولش غلات، پشم و لبنیّات، شغل اهالی زراعت و حشم داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان که در 44 هزارگزی جنوب باختری بهبهان و 6 هزارگزی باختر راه شوسۀ آغاجاری به بهبهان واقع است. دشت و گرمسیر است و 211 تن سکنه دارد. آبش از چشمه شیخ، محصولش غلات، پشم و لبنیّات، شغل اهالی زراعت و حشم داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 25هزارگزی شمال کرمانشاه و 3 هزارگزی خاور فزانچی که سر راه شوسه است واقع میباشد. دامنه و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و حبوبات دیمی و شغل اهالی زراعت است. از فزانچی به این آبادی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع طبیعی مسنا و قدیم النسق است. آبش از قنات و سکنۀآن سه خانوار است’. (از مرآت البلدان ج 3 ص 231)
دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 25هزارگزی شمال کرمانشاه و 3 هزارگزی خاور فزانچی که سر راه شوسه است واقع میباشد. دامنه و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و حبوبات دیمی و شغل اهالی زراعت است. از فزانچی به این آبادی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع طبیعی مسنا و قدیم النسق است. آبش از قنات و سکنۀآن سه خانوار است’. (از مرآت البلدان ج 3 ص 231)
دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بخش صالح آبادشهرستان ایلام که در 12 هزارگزی جنوب ایلام و 4 هزار وپانصدگزی خاور راه شوسۀ ایلام به مهران واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 95 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار. محصولش غلات و لبنیات شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ سوری میباشند و زمستان را بحدود گرمسیر همین بخش میروند و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بخش صالح آبادشهرستان ایلام که در 12 هزارگزی جنوب ایلام و 4 هزار وپانصدگزی خاور راه شوسۀ ایلام به مهران واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 95 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار. محصولش غلات و لبنیات شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ سوری میباشند و زمستان را بحدود گرمسیر همین بخش میروند و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در 36 هزارگزی شمال تربت جام واقع است. جلگه و هوایش معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در 36 هزارگزی شمال تربت جام واقع است. جلگه و هوایش معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)